مردم به سفر نمی روند، سفرها مردم را می برند.

ما برای همیشه سفر می کنیم، برخی از ما برای جستجوی حالات دیگر، زندگی های دیگر.

سفر کردن – شما را بی حرف می گذارد، سپس شما را به یک داستان نویس تبدیل می کند.

شاید سفر نتواند از تعصب جلوگیری کند، اما با نشان دادن اینکه همه مردم گریه می کنند، می خندند، می خورند، نگران می شوند و می میرند، می تواند این ایده را مطرح کند که اگر تلاش کنیم و یکدیگر را درک کنیم، حتی ممکن است با هم دوست شویم.

بیست سال بعد از کارهایی که انجام نداده‌اید بیشتر از کارهایی که انجام داده‌اید ناامید خواهید شد. بنابراین خطوط کمان را دور بیندازید. از بندر امن دور شوید. بادهای تجاری را در بادبان های خود بگیرید. کاوش و سفر کنید.

error: Content is protected !!